برای پیدا کردن رمان مورد نظر خود از جستجوی زیر استفاده نمایید
تبلیغات متنی |
برای پیدا کردن رمان مورد نظر خود از جستجوی زیر استفاده نمایید
رمان مرگ قو
از پنجره به بیرون خیره شدم آسمون ابریه منتظر یه اشارست تا بغضشو بشکنه وبا اشکهایش زمین را خیس کنه . پرده را میکشم و به سراغ دفتر خاطراتم میروم شاید باید پیش از اینها به سراغشان میرفتم ، شاید دیگر وقتی برای خواندنشان نداشته باشم . با عجله ورق میزنم بر میگردم به دو سال قبل ، چقدر زود گذشت .
(( یکی بود یکی نبود یه دختر تنها و غمگین یه گوشه این شهر شلوغ تو اتاقش نشسته بود . ))
با دیدن این جمله ناخود آگاه لبخند تلخی روی لبهایم نشست . چشمهایمو میبندم و سعی میکنم تمام خاطراتمو مرور کنم از روز اول از وقتی که عاشق شدم . دو سال پیش بود آره درست دو سال گذشته .
تولد سپیده بود ، سپیده صمیمی ترین دوستم بود منم دعوت بودم از مامان اجازه گرفته بودم برم . مامانم سپیده را میشناخت به همین دلیل بهم اجازه داد برم به شرطی که زیاد نمونم و دیر نیام منم قول دادم زود برگردم . دوست زیادی نداشتم شاید دو سه تا ولی با سپیده صمیمی تر از بقیه بودم دو سه باربیشتر خونشون نرفته بودم ولی اون زیاد میومد پیش من...