برای پیدا کردن رمان مورد نظر خود از جستجوی زیر استفاده نمایید
تبلیغات متنی |
برای پیدا کردن رمان مورد نظر خود از جستجوی زیر استفاده نمایید
رمان سال های تنهایی
از بالای درخت تنومند گیلاس که تازه به شکوفه نشسته بود به مادر می نگریستم. داشت تلاش می کرد مرا متقاعد کند که هر چه زودتر از درخت پایین بیایم.
– بیا پایین دختر میافتی اخه خجالت هم خوب چیزیه. من که اندازه تو بودم داداشتو زاییده بودم . این کارها برای تو عیبه اگه یکی تو رو بالای درخت ببینه چی فکر می کنه؟ لجوجانه در حال تکان دادن پاهام روی درخت گفتم – هر کی هر چی میخواد بگه من پایین نمی یام.
مادر در حال کندن گونه اش در حالی که به بالا نگاه میکرد و دستش را در برابر نور خورشید جلوی صورتش گرفته بودگفت
این اداها برای چیه؟ برای اینکه حرفتو به کرسی بنشونی؟ بیا پایین مادر بیا الان مهمانها از راه میرسند من هم هزارتا کار دارم. بیا برو لباستو عوض کن دستی به سرت بکش.
بعد برای ترساندن من ادامه داد
اگه اقا جونت بیاد و تو رو اون بالا ببینه عصبانی میشه . مگه نمیدونی چقدر به این گل و درخت ها اهمیت میده . تو با هر حرکتی کلی از شکوفه هاشو حروم میکنی. بیا پایین مادرجون بیا پایین .